Wednesday, August 22, 2007

...آغاز

گاهی لازمه که چیزی بنویسم ، قلمی بزنم یا که رنگی بپاشم ... اصلش اینا یه نیازن برام!

برای در میون گذاشتنشون با دیگری دست و پا کردن یه بلاگ گزینه خوبی به نظرم اومد، البته به پیشنهاد دو دوست...

بنا دارم در ادامه ی راه به دلم بیش از هر چیز دیگه ای بها بدم ... در این میون اگه هذیان های دل من با طبع کسی همراه شد ، خوشحال میشم دو سه چند کلمه ای برام بنویسه. " هذیان دل" به نظرم خوش نوا ترین گوشه ی مکتب شهریاره -بهش اعتقاد دارم -

از اونجایی که تا حدی خودم رو میشناسم (!) حدس میزنم اینجا بیشتر شبیه یک گالری بشه تا ... یعنی جنبه دیداری اون خیلی بارز باشه. اگر نوشته یا طرحی از خودم نباشه حتما امانتداری خواهم کرد و نام پدیدآورنده اش رو ذکر میکنم.

خیلی دوست داشتم که اینجا در روزویژه ای به دنیا بیاد... و این طور هم شد، از خداوند سپاس گزارم بابت این تقارن.( هر چند مدت زیادی است که به حال خود رها و کسی هم برای تماشا دعوت نشده )

از همه دوستانی که منو شایسته ی کلماتی از خودشون میدونن و نظر میدن ممنونم.

5 comments:

Unknown said...

سلام
خوشحالم از ديدن يه جاي جديد كه آدم بتونه هذيان دل هاي بدرد بخودي رو توش بخونه .
به اميد موفقيت هرچه بيشتر .
ابومجد

Anonymous said...

Jaleb be nzar miad,Bayad did...

Anonymous said...

سلام
اولا اینکه اینجا رو گالری کنی باعث میشه کسی نتونه وبلاگتو ببینه. چون سرعت اینترنت پایینه
دوما حتما وبلاگ صدای شب که دیکته انگلیسی اش شبیه سودای شب است رو برای آینده رزرو کن. البته اگه رزرو نشده باشه
سوما حرف زدن آسون و عمل سخته عزیز
قربانت

سعید said...

هو
سلام
پس تو هم بالاخره آلوده شدی! حیف که عبرت نمی گیرید از سرنوشت دیگران...
بهر حال امیدوارم روزگار خوشی داشته باشی (باشیم) در این بلاگ.
فقط یشنهاد می کنم یه خورده رو قالب وبلاگت کار کن. در این زمینه می تونی از رهنمود های
ارزشمند من استفاده کنی

Anonymous said...

hoval hagh
salam
omidvaram anche az delat bayad baraye khodat bemand ,bemand va anche mikhahi digaran ra dar fekrash foro bebari vagheiati arzeshmand bashad.
faghat goftam omidvaram. hamin.
ya ali...